پارت سیزدهم

اری: چشم
متی: چن نفر هی داشتن ما رو نگا میکردن خیلی مشکوک بودن بچه ها بریم سوار موتورتا بریم خونه
اری: متی تو پشت من بیا
متی: اری یه لحظه بیا اینجا
اری: اومدم
نیک: یعنی دارن چی میگن
دیا: نمیدونم
متی: اری چن نفر دارن مارو میپان ببین باید تند بریم بعد هی بریم داخله کوچه ها تا گممون کنن
اری: باش

برید تو خماری
ببخشید کمه خوابم میاد
40 کام
دیدگاه ها (۳)

کپشن

دارم پارت جدید مینویسم

مرسی عشقام

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط